ترنم باران عشق

کاغذ نوشته هایی از روزهای عاشقی

ترنم باران عشق

کاغذ نوشته هایی از روزهای عاشقی

سلام به همه دوستان عزیزم به خصوص حسین عزیز

 

به روی چشم امروز دیگه آپ می کنم


می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه

من باشم و تو باشی  و یک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوستم داری

می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری

میخوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم

میخوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زندگی یه حرف رنگی بخونی

امشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم

امشب می خوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم

اگر نگاهم نکنی ناز نگات و بکشم

میخوام تو رو قسم بدم به جونه هرچی عاشقه

به جون هرچی قلب صاف و رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری

بدون یه خداحفظی پر نزنی تنها نری

یه موقعی فکر نکنی دلم برات تنگ نمی شه

فکر نکنی اگر بری زندگی کمرنگ نمی شه

اگر بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن

آسمونای آرزو یه جرعه مهتاب ندارن

راستی دلت میاد بری بدون من بری سفر

بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر

اصلا بگو که دوست داری اینجور دوستت داشته باشم

اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم

حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه

چهره تو یاد میاد وقتی که بارون میزنه

ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم

شاید دوسم داشتی اگر آهوی صحرایی بودم

ای کاش بدونی چشاتو به صدتا دریا نمی دم

یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم