یک سبد آرزوی کال
کاشکی یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه آدما هردومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت
کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید با هم پریشون می شدیم
کاشکی یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو میدادیم
چشمامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم
کاشکی تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قایق می دیدیم
کاشکی می شد نیمه شب با هم دیگه دعا کنیم
خدای آسمانو رو با یک زبون صدا کنیم
در غروب تلخ فردا..........
در سرود سرد پاییز........
در تمام این خاطره ها..........
وجودم سرشار از حس توست......................................................................................................................................
سلام پریسا جان. از اینکه دیر اومدم امیدوارم من و ببخشی.
چقدر عکس اون فرشته خوشگله.
شعر پایینم خیلی قشنگه. شاید سهراب هم جوابش و پیدا کرده باشه.
امیدوارم موفق باشی.
وقت کردی پریسا خانم ۲ خط بلاگ بنویس ما هی هر شب که از راه میرسیم و بهتون سر میزنیم اینجوری ضایع نشیم...برا نوشته بالا که یه جائی نزاشتی نظر بدیم............
من شاکیم بدجورم شاکیم خانم محترم من الان ۳ هفت است
هر شب بعد از اینکه میرسم خونه بهتون سر میزنم ...مصرف
پماد سوختگیم برا دماغم رفت بالا...به امار بلوگتون یه توجه کنید من که کم نمیارم هر روز بهت سر میزنم...